مهمترین کتابهایی که از هر فیلسوف باید بخوانیم
تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۵۴۲۱۲۷
کدام یک را انتخاب و مسیر تفکرش را دنبال کنیم؟ کدام آثارشان را بخوانیم که از همه مهمتر هستند؟ کدام یک از این فیلسوفها میتوان به ذهن پرسشگر ما جوابی منطقی و درخور بدهند یا کدام یک میتوانند روحیه پرسشگری ما را تقویت کنند؟ با بررسی چند کتاب از چند فیلسوف مطرح شما را در مسیر یافتن اندیشهای مستقل یاری میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش راهنماتو، امانوئل کانت در سال 1724 در خانوادهای متوسط به دنیا آمد که والدینش چرمکار بودند. سبک زندگی کانت همواره منظم و روتین بود، در این میان او ریاضیات، علوم طبیعی و فلسفه را در دانشگاه آموخت و برای گذران زندگی به تدریس مشغول شد، اما او را بهعنوان استاد دانشگاه نپذیرفتند.
اساس تفکر امانوئل کانت بر این فرضیه استوار است که ذهنیت موجود در ما است که باعث میشود ما دنیای پیرامونمان را بفهمیم نه تجربیاتی که در طول زندگی کسب میکنیم. بعلاوه، برای فهم اشیا و پدیدههای پیرامون، فقط به عقل احتیاج نداریم، بلکه باید احساس کنیم.
معرفی کتاب «سنجش خرد ناب» نوشته امانوئل کانتاگر بخواهیم یکی از مهمترین کتابهای فلسفه مدرن را بخوانیم باید به سراغ کتاب «سنجش خرد ناب» یا «نقد عقل محض» بروید. امانوئل کانت در کتاب «نقد عقل محض» مرزی که میان عقل محض، محسوسات، ادراک و غیره وجود دارد را بررسی میکند.
او در این کتاب عنوان میکند که عقل محض محدودیتهایی دارد. امانوئل کانت، متافیزیک حضور را یک تراژدی میداند. منظور از متافیزیک حضور این است که شما با دیدن یک شی ممکن است تصویری از خشم، قدرت، زیبایی یا هر چیز دیگر در ذهنتان شکل بگیرد که این مساله متافیزیک (چیزی غیر قابل رویت) بر حضور (چیزی که داریم میبینیم) است.
معرفی آرتور شوپنهاور و تفکرات این فیلسوفآرتور شوپنهاور در سال 1788 در خانوادهای ثروتمند به دنیا آمد. او در سال 1813 تز دکتری خود را با عنوان «چهارگانه اصل علت کافی» نوشت. از آن پس زندگی فلسفی شوپنهاور رفته رفته کاملتر شد و به جایی رسید که امروز او را به بدبینترین فیلسوف نام آشنای جهان میشناسند.
اساس تفکر آرتور شوپنهاور بر این مساله استوار است که این جهانی که ما آن را تجربه میکنیم، بی معنا است و این بیمعنایی نشان از پوچ بودن جهان است. اکثر توضیحات و تفکرات او نیز با ارجاعی به امانوئل کانت، پیش میرود.
شوپنهاور یکی از فیلسوفهایی بود که به شرق علاقه نشان داد. از این رو، پس از آنکه شوپنهاور با هندوئیسم و بودائیسم آشنا میشود، میتوانیم تهمایههایی از این دو را در فلسفه او ببینیم.
معرفی کتاب «جهان همچون اراده و تصور» نوشته آرتور شوپنهاورآرتور شوپنهاور بیست و خردهای سال سن داشت که کتاب «جهان همچون اراده و تصور» را نوشت. این کتاب مورد توجه قرار نگرفت، اما بعدها بهعنوان اولین کتابی که به دست شوپنهاور نوشته شده، مورد بررسی قرار گرفت و حالا آن را یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین کتابهای فلسفی در قرن 19 میلادی میدانند.
شوپنهاور که همواره جهان را محفلی برای درندگی میداند، در کتاب «جهان همچون اراده و تصور» به این سوال پاسخ میدهد که هدف از این زندگی چه میتواند باشد. این در حالی است که شوپنهاور از اساس، جهانی را که در آن روزانه حیوانات یکدیگر را تکه پاره میکنند و زندگی انسانها نیز دست کمی از حیوانات ندارد، پوچ و پر از خشونت میداند.
در ادامه باید گفت که آرتور شوپنهاور مجموعه کتابهایی دارد که با «هنر...» آغاز میشود، مثلا «هنر پیر شدن». این کتابها نیز کتابهایی بسیار آموزنده هستند که از مضامین شرقی الهام گرفتهاند.
معرفی فریدریش نیچه و تفکرات اوفریدریش نیچه در سال 1844 به دنیا آمد و یکی از جوانترین افرادی بود که به دانشگاه بازل راه پیدا کرد. نیچه یکی از فیلسوفان جنجالی عصر مدرن است چراکه تفکرات او، تفکراتی هنجارشکنانه بود.
او تمامی فیلسوفهای قبل از خود را به چالش کشید و هرگز خود را بهعنوان یک فیلسوف در نظر نگرفت. نیچه زبانی تلخ داشت و گاه و بیگاه به زنان، اخلاقیات، نژادها و غیره میتازید. با این وجود، خود او نیز بر این عقیده بود که نوشتههایش را آیندگان درک خواهند کرد.
آیندهای که در آن خدا مُرده است و جنگ و خونریزی بشریت را تهدید میکند. از این رو فریدریش نیچه را فیلسوفی ضدزن، پست مدرنیست و روشن کننده راه اگزیستانسیالیستها میدانند. درباره مساله اخلاق نیز، نیچه بر این باور بود که سجایای اخلاق دینی باعث میشود که انسان تبدیل به یک برده شود. درحالی که انسان باید قدرتمند بوده و تبدیل به یک ابرمرد شود.
معرفی کتاب «چنین گفت زرتشت» نوشته فریدریش نیچهفریدریش نیچه کتاب «چنین گفت زرتشت» را بین سالهای 1883 تا 1885 نوشته است. این کتاب، کتابی فلسفی شاعرانه است با محوریت شخصیتی به نام زرتشت. از آنجایی که نیچه از بیماری نرمی مغز رنج میبرد، برخی او را مردی سرگشته تلقی میکردند.
از این رو به نظر میرسد، نیچه با نوشتن کتاب «چنین گفت زرتشت» سعی دارد که کسانی که حرف او را نمیفهمند، نقد کند. زرتشت در این کتاب، همچون پیامبری میخواهد راه درست را به مردم شهر نشان دهد، اما توجه همه مردم، معطوف به یک بندباز است.
در این کتاب، مضامین فلسفی آمیخته با تمثیل به جان ما مینشیند و ذهنمان را آماده دریافت تفکرات نیچه در باب زندگی میکند. فراموش نکنید که ما همان آیندگانی هستیم که نیچه توقع داشت حرفش را بشنویم!
کانال عصر ایران در تلگراممنبع: عصر ایران
کلیدواژه: کتاب فیلسوف آرتور شوپنهاور امانوئل کانت فریدریش نیچه کتاب ها عقل محض
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۵۴۲۱۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ما جز با رعیتِ خود دیگر با کسی جنگ نداریم!
تین نیوز
این قول از ناصرالدین شاه فقط در کتاب "تاریخ بیداری ایرانیان" از ناظم الاسلام آمده است. ناظم الاسلام از روحانیون روشنفکر بود و کتاب او یکی از منابع اصلی تاریخ مشروطه به شمار می رود. کلاً مخالف سلطنت سنتی قاجار و به خصوص ناصرالدین شاه بوده است.ولی این دلیل نمی شود که دروغ گفته باشد. در حقیقت، به نظر من اگرچه در تاریخ نگاریش غرض داشته، ولی احتمالاً مرض نداشته و دروغ از خودش در نمی آورده. به هر حال، برویم سراغ خود کتاب و داستان را کامل آنجا بخوانیم . آنجا صحبت از یک "آقاشیخ علی" نامی است که به زعم ناظم الاسلام بسیار دانشمند بوده است و این نقل قول از شاه از طرف این آشیخ علی نقل شده است!از کتاب:
"آن مرحوم [آقا شیخ علی] گفت می توانم کالسکه ای اختراع کنم که او را کوک کنند یک فرسخ راه را طی کند،آن وقت چند دقیقه بایستد از چهار طرف درهای آن باز شود، از هر طرفی چند گلوله توپ خالی شود، آن وقت درهای آن بسته شود و به مکان خود برگردد، لکن اظهارِ این صنعت وقتی خواهد بود که پادشاه تهیّه ٔ قشون خود را دیده و متقبّل شود که با یکی از دوَل دشمن جنگ کند، لااقل شهرهای ایران را پس بگیرد. ناصرالدّین شاه گفت ما جز با رعیتِ خود دیگر با کسی جنگ نداریم و به اندازهٔ آن ها هم توپ داریم. لذا دماغ آن مرحوم سوخته و رفت در مازندران و در آنجا مشغول رعیتی و زراعت شد..." (تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام کرمانی، به اهتمام علی اکبر سعیدی سیرجانی، بخش اوّل، ص ۱۴۷)
عجب!کالسکه ای که کوک شود و یک فرسخ (حدود ۶ کیلومتر) برود و بعد به طور خودکار درهایش باز شود و در چهار طرف شلیک کند، و سپس همان یک فرسخ را (لابد با همان کوک) برگردد! شما را نمی دانم، ولی من که یاد خودرو آبسوز افتادم. احتمالاً حتی یکبار هم عملکرد توپ های آن زمان را هم از نزدیک ندیده بوده است (برعکس شاه، که درس نظامی دیده بود و حتی در کار با توپ و جهت گیری گویا تبحری داشته).
ولی کرامات آقاشیخ علی فقط همین مقدار نبوده است. در همان قسمت از همان کتاب ناظم الاسلام، جناب آشیخ علی ادعاهای دیگر هم داشته است که اینبار مرا به یاد مستعان 110 و کرونایاب انداخت. جناب آشیخ ساعتی به اسم شب کوک اختراع کرده بودند که: "هر کس آن اسم را بداند بی خطر بگذرد، و الا به چنگال ساعت گرفتار شود!" همچنین تفنگ ته پر را ایشان اختراع کرده بود، که ناصرالدین شاه به خاطر آن او را از ابوعلی سینا دانشمندتر دانست، ولی مع الاسف با بی حزمی آن را به خارجه می فرستد و فرنگیان آن را کپی می کنند!
البته دانش وسیع آقاشیخ علی فقط محدود به اختراعات نبوده، بلکه شخص ایشان ادیسون و جفرسون را در خود جمع کرده بوده است!پس کتابی نوشته در"قانون اسلام از عبادات و سیاسیات و عادات و معاملات" که در آن وظایف کلیه اصناف و طبقات خلایق و مقامات دولتی را هم شرح کرده،چنانچه اگر به آن کتاب عمل می شد ایران گلستان می شد! اما امین السلطان به شاه هشدار داد که اجرای آن قدرت شاه را از بین می برد، پس شاه خائف شد و نکرد!
ملتفید که داستان چیست! مشخص است که این آشیخ علی یک لافزن رویافروش بوده، احتمالا نصف متوهم،نصف شارلاتان! ترکیب مخترع ماشین آبسوز و (مثلاً) بیژن عبدالکریمی! سَلَف کامل همین مغزهای پربادی که در صد سال گذشته فراوان داشتیم. از همان "مخترعانی" که اگر توانستند ابلهان دولتی را می فریبند، و اگر نتوانستند ناله سر می دهند که چرا دولت از آنها و اختراعات بی بدیل شان حمایت نکرده است. ناصرالدین شاه شخصیت باهوش این داستان است که خیلی راحت می فهمد با کی طرف است و او را دست به سر می کند. اما ناظم الاسلام خیلی راحت فریب خزعبلات این شخص را می خورد! ناظم الاسلام اگر امروز بود می شد همان کارگردان تلویزیونی که مخترع خوروی آبسوز را به تلویزیون آورد، یا همان سردار سپاهی که با مستعان 110 خود را مسخره عام و خاص کرد.
حالا بالاخره آیا جمله فوق را ناصرالدین شاه گفته یا نه؟! کی می داند! اصلاً مهم نیست! یک لافزن دروغگو یا متوهم داستانی سرهم کرده است.ممکن است اصلا شاه چنین چیزی نگفته باشد، یا شاید هم به شوخی خواسته یک آدم گیر را از سر خودش باز کند. وقتی در بقیه سخنان مستند ناصرالدین شاه و اعمالش چیزی وجود ندارد که چنین احساس وطرز تفکری را نشان دهد، اصلاً و واقعاً اصلاً مهم نیست که آشیخ علی راست گفته یا دروغ! چیزی که مهم است این است که چگونه روشنفکران ما از آن زمان عاشق باد و گزافه گویی و رویافروشی بودند.مهم این است که هر روز با پخش مطالبی سخیف از راست و دروغ ، باید نیشی به آخرین پادشاه سنتی کشور زده شود، و همه هم با بدون هیچ دید انتقادی آنها را باور می کنند و منتشر می کنند.
آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید